یه تئوری که نه، نمیدونم چیه! ولی یه چیزی هست که میگه هر چیزی رو تصور کنی، انگار بهش عینیت بخشیدی، در همون آن و لحظه. منظورمم تلقین و اینا نیست که در آینده برات اتفاق بیفته و این داستانها؛ منظورم خودِ همون آنیه که داری چیزی رو تو ذهنت تصور میکنی. همون آن اون رو بوجود آوردی. اون شخصیت داره. و حضور. - بهخوابآینده، در آغوش گیرنده، و زمزمهکننده.
اما وقتی یه ققنوس میمیره دوباره از بین خاکسترش متولد میشه. اینبار قوی تر و زیبا تر. مرگ همیشه به معنای تموم شدن همه چیز نیست. مرگ یه شروع دوبارست. یه فرصت جدید. گاهی یک تلنگر. گاهی یک پناهگاه و حتی سرپناه ایمن. پس بیا اینبار به جای زندگی، برای همه آرزوی مرگ کنیم. بمیریم و درخشان تر از قبل به این دنیای کثیف نگاه کنیم. بلکه با مرگ های پی در پی به تکامل برسیم. لبخند و خوشحالی قلبی بابت امید دادن به وجود قشنگ تو*
۲۸ مرداد ۰۲، ۰۸:۳۰
پاسخ:
نمیدونم چرا یادم نبود ققنوس که میمیره دوباره متولد میشیه.