ای آغازِ هر آغاز،

آنقدر دلتنگت شده ام که گویی سال هاست در فراقَت مانده ام. کافی است قداست نامت را بخوانم، کافی است آرامش حضورت را حس کنم، تا دلم را ابری گیرد و چشمانم را نَمی. و چه عشقی که به باران ندارم من؟! دلم را ازین حس خلاص نکن. بگذار بماند. "دلتنگی" برای تو، حالم را جا می آورد.

اکنون اینجا هستم تا با نامت بنویسم، برای تو. تا عهد ببندم که هر نفسم و هر قدمم، باشد برای تو. و از تو بخواهم، افعالم را از آن خود کنی. و افکارم را سرشار از ذکرَت. قلم به دست گرفتم، قربة الی الله.

ای پایان هر پایان.