گیسو برید
و بر بلوط بست
باد می وزید
گیسوان تاب می خوردند
در فیلم ها تصویرت را می جویم
همه می خندند
و دست تو از گوشه ای پیداست
دستت
که موهایم را می بافت
یا نشسته ای به تماشا
آخ که دلم پر می کشد برای آغوشت
کاش راکت تنیس را می انداختم
و می نشستم در آغوشت
همه می خندند
و دست تو از گوشه ای پیداست
دستت
که موهایم را می بافت
یا نشسته ای به تماشا
آخ که دلم پر می کشد برای آغوشت
کاش راکت تنیس را می انداختم
و می نشستم در آغوشت
بعد از این بوسه دگر بار خطائی نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبم از لب تو
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم