اُفق
در هیجان رسیدن به کمالم
صفحه اصلی
سرآغاز
درباره
کارون
سینه در دهان آب گذاشت: نرمیش را حس میکنی؟ فرزندم را باز گردان.
۰۲/۰۷/۰۴
هدایت
نظرات
(۳)
۰۴ مهر ۰۲ ، ۰۰:۱۱
هدایت
تو هیچوقت نمیتونی یه مادر رو درک کنی.
۴ مهر ۰۲، ۰۰:۱۲
پاسخ:
سینه اش را بوییدم و بوسیدم.
۰۴ مهر ۰۲ ، ۰۰:۱۵
امیررضا زرندی
جالب بود... عمیق، گنگ، پر معنا.
۴ مهر ۰۲، ۰۰:۱۷
پاسخ:
و واقعی!
۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۳:۲۲
یاسمن گلی :)
چقدر تامل برانگیز
جامعه همیشه مالِ صداهای بلنده.
و من اینجام، بی صدا حرف میزنم.
دفتر
عشق
(۹)
روایت
(۱۰)
پریشان نوشته
(۲۰)
موسیقی
(۱۳)
نقل قول
(۶)
مرد ۴۰ ساله درون من
(۶)
پیوندها
پس بر خدا توکّل کن
دوپامین
او دستگیر شدم و من کشته شد.
منم کوروش، شاهِ جهان، شاهِ بزرگ، شاهِ توانمند.
مرض مادرزاد ذهن! _ آوخ
شورش نفی شدگان - سرندیپ
شما هم به مرادتان برسید! _ هادی صداقت
روستای نَر
صدای انقلاب را شنیدم
ما فراموش نمیکنیم.
اینجا کسی هشیار نیست
تحلیل نقاشی عصرعاشورا
سوگیری تایید
اخیر
۰۲/۰۷/۱۸
صدرا
۰۲/۰۷/۱۱
هدف بوسیدن آسمونه.
۰۲/۰۷/۱۰
بی اتفاق
۰۲/۰۷/۰۴
کارون
۰۲/۰۷/۰۲
چنار بریده شده.
۰۲/۰۶/۲۴
leave this fucked up place behind
۰۲/۰۶/۱۰
داستان پریودی من
۰۲/۰۶/۰۹
جان مریم چشماتو واکن
۰۲/۰۶/۰۶
گیسو حنایی
۰۲/۰۵/۳۱
صدایی جامانده در آشپزخانه.