نگاهش پر از حرفه. دارم از فضولی میمیرم و اون فقط نگاه میکنه. حتی از حالات نگاهش نمیتونم بفهمم چی تو سرش میگذره! منم نگاهش میکنم ولی حرفی ندارم. فقط میخوام ببینمش. با کیفیت فولاچدی.
اما اگر مجسمه میبود، میتونستم کنارش بایستم و دستم رو بهش تکیه بدم، سنگریزه کفشمو بیرون بندازم و سیر دلم نگاهش کنم.