دیگران اگر نگاهشان بر توست، من غرقم در تو، از سکوتِ لبها تا زمزمهء ناگفتههات. من نه با چشم که با جان و دل میبینمت. زمان میایستد ولی گامهای تو عجله دارند. کاش کمی معطل کنی تا قربان تار به تار مویت شوم، پیشانیِ بلندت، زخمِ ابرویت، قهوهء چشمانت، خمِ بینیت و خطِ لبهایت، ریشِ سیاه و روشنی رخسارت، قدرِ قامت و سرمهء رفتارت. کافر نشوم به تماشایت! نورِ جمال خدایی.